You are here
امشب،حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) در میان زمینیان به ماتم نشسته است و آسمانیان، همراه با او چشم انتظار؛
غم و اندوه سراسر دنیا را در بر گرفته، گریه بر چشم های فاطمه سنگینی می کند، هُرم سینه، لب ها را می سوزاند. بغض فاطمه در پشت در به انتظار نیست و دلش برای گریستن به دنبال واژه ها نمی گردد.
امشب، شب شکستن یک کوه استوار است شکستن کسی که جز چاه و نخل و ماه، کسی گریه اش را ندیده بود.
او عادل نه، بلکه خود عدل بود.
قرآن ناطقی که به دست مردی پست و هزار رنگ، ضربت خورد.
پدری دلسوز که با آه یتیمان کوفه، شریک بود و غصه های همه را بر جان خود هموار می کرد.
مولود مقدس ترین نقطه زمین، که در محراب مسجد، در میان مردمی کوفی که بارها و بارها از دنی بودنشان شکایت کرد ندای هیهات از انسان های دون و دنیای بی ارزش را سر داد.
و فاطمه در میان تمامی این حوادث، به ماتم نشسته بود.
و اولین شب قدر، به خون سرخ حضرت علی (علیه السلام) رنگین شد.